البته برخی هم یاد کشتیهایی میافتند که از یک نقطه ساحل به نقطه دیگر میروند و مسافران را با یک تجربه سفر دریایی آشنا میکنند.
سفر دریایی در کشورهای توسعهیافته جایگاه بالایی دارد. بهگونهای که بخشی از اقتصاد این کشورها را بهخود اختصاص میدهد.
در ایران، با وجود داشتن سواحل طولانی در شمال و جنوب، همچنین دریاچه ارومیه، نشانی از تبلیغات در زمینه سفر دریایی نیست. اگر بگوییم این نوع سفر در کشور ما محلی از اعراب ندارد، گزاف نگفتهایم.
اگر بخواهیم این نوع سفر را به دریای کاسان یا همان مازندران که به غلط خزر میخوانند، تعمیم دهیم و از مسافران ایرانی که به کشورهای حاشیه این دریا میروند بخواهیم که سفر با کشتی را هم تجربه کنند، شاید در نگاه اول خندهدار بهنظر بیاید. اما نگاهی به آمار مسافرتها از این نوع در سطح جهان میتواند چشم ما را به برخی از حقایق باز کند.
گردشگری دریایی یکی از سودآورترین مشاغل دنیا و عالم اقتصادی است که با تجارت دریایی تفاوت دارد. در کنار این موضوع باید یادمان باشد که بیشتر مساحت کره زمین را اقیانوسها فراگرفتهاند و بدینسان دریا نقش بسیار مهمی در زندگی ما بازی میکند، اما جدا از موضوع اقیانوسگردی، ما در حوزه کاسان، بهعنوان ساحلنشینان بزرگترین دریاچه جهان که فقط نامش در جذب گردشگر تأثیر زیادی دارد، برای موضوع گردشگری دریایی چه کردهایم و چه برنامهها و طرحهایی را پیشبینی کردهایم؟ از برنامههای نهادها و سازمانهای متولی گردشگری برمیآید که چیزی از گرایش به این نوع بازار اقتصادی سودآور دیده نمیشود.
برخی از کشورها با وجود داشتن نوار ساحلی محدود توانستهاند در جذب گردشگر و توسعه سفرهای دریایی موفق عمل کنند. شاید نمونه بارز آن را بتوان همین کشورهای حوزه جنوبی حاشیه خلیجفارس ایران نام برد. بسیاری از آنها حتی به اندازه یکی از استانهای کشور ما جای دیدنی ندارند. اما با این وجود توانستهاند با شناخت موقعیت و ظرفیتهای ساحلی - دریایی خود، در توسعه و گسترش این صنعت به خوبی وارد عمل شوند.
حال در کشور ما جدا از زمان طولانی و طاقتفرسایی که برای صدور ویزا برای گردشگران دریایی اعمال میشود، طبق آمار در فاصله سالهای 1371 الی 1385 شمسی با توجه به افزایش بیشمار تعداد دفاتر خدماتی مسافرتی و گردشگری در کشور تنها 2هزار مسافر برای انجام سفرهای دریایی به این دفاتر مراجعه کردهاند.
امیدواریم کسی سفر مردم محلی با لنج و قایقهای ماهیگیری را به رخ ما نکشاند که آن را حملونقل دریایی مینامند و با موضوع بحث ما فرق دارد.
اما بههر حال در حوزه دریای مازندران میتوان به این نکات مهم اشاره کرد که جدا از اسکلههایی که برای تجارت و حمل و نقل در بنادر ساخته شدهاند و مراکزی که برای ماهیگیری تجاری در اختیار تعاونیهاست، از اسکلههایی که با مشارکت شرکتها و بخشهای خصوصی یا حتی تعاونیها برای گردشگران داخلی یا خارجی در حوزههای استانی و بین استانی ساخته شده باشد خبری نیست؟
فاصله بندر ترکمن تا آستارا شاید برای خیلی از کشورها و مردم آن اغواکننده باشد که بخواهند در روزها یا فصلهای خوب سال برخی از روزهای عمرشان را در این نقطه طی و زندگی در روی دریا را هم تجربه کنند.
آیا واقعا نمیتوان کشتیهایی را در نظر گرفت و با تبلیغات درست و در عینحال با امکانات مناسب، مردم را با تجربه جدیدی از زندگی آشنا کرد. آن هم زندگیای که سرشار از خاطره و خوشی باشد؟ حتی اگر این مسیر طولانی است، میتوان سفرهای دروناستانی نزدیکتری را در نظر گرفت. مثلا در گیلان از آستارا تا چابکسر، در استان مازندران از بندر نوشهر تا بندر امیرآباد و در استان گلستان از بندرترکمن که اتفاقاً از زیباترین و در عین حال کمخطرترین سواحل دریای مازندران بهشمار میرود، تا بندر گز که فاصله چندانی با هم ندارند. اینها مکانهایی است امکانات آن تقریبا موجود است، اما آنچه موجود نیست، اراده و مدیریت لازم در این حوزه است.
آیا این موضوع در اشتغالزایی مردم این مناطق که بیکاری هماکنون مشکل اصلی نسل جوان آن است، نمیتواند مؤثر باشد؟ حال اینکه همه ما عادت کردهایم از کنار جاده آسفالت و کنارگذر، شهرهای ساحلی دریا را مشاهده کنیم، اما به این فکر نمیکنیم که از درون این منبع بزرگ آبی نظاره گر شهرهای ساحلی و کوههای سر به فلک کشیده البرز از نمایی دیگر باشیم و از بعدی دیگر زیباییهای این مناطق را به نظاره بنشینیم.
حتی از منظری دیگر آیا نمیتوان از همین بسترهای آماده شده برای مسافرت بینکشوری استفاده کرد و تمامی 5 کشور ساحلی و مردمانش را با یکدیگر و فرهنگ هم آشناتر ساخت و از این ابزار برای تحکیم امنیت و آرامش نواحی ساحلی این مناطق بهره جست؟ یا کشتیهایی به این منظور اختصاص داد تا زائران مسلمان بهخصوص در کشورهای ساحلی ایران برای عزیمت به مناطق زیارتی ابتدا از طریق کشتی وارد شمال کشور شوند و پس از کمی استراحت و گشت وگذار به مقصد نهایی سفر کنند.
در این مدت بهنظر شما چه مقدار تحولات مفید اقتصادی از منظرهای گوناگون شامل حال ساحلنشینان و مردم نواحی ساحلی میشود؟! این فقط ساحل دریای مازندران نیست که میتوان از آن نانی برای بیکاران بهدست آورد. حتی در شمال غرب کشور و دریاچه ارومیه میشد بهجای آنکه در آن جاده ساخته شود، حملونقل دریایی و سفر دریایی را بین 2 استان آذربایجان غربی و شرقی افزایش داد تا آیندگان هم در سالها و قرنهای دور دریاچه ارومیه را زنده ببینند.
اما از آنجاییکه تاکنون نتوانستهایم راهکار مناسبی برای جذب گردشگر در این مورد خاص حتی از نوع داخلیاش در حوزه شمالی و جنوبی کشور فراهم کنیم، ایجاد انگیزه و شناسایی جذابیتهای موجود و افزایش امکانات و سرمایهگذاری در این بخش میتواند رکود در صنعت گردشگری دریای شمال را کاهش دهد.
هرچند در پاییز سال 1386 تبلیغات وسیعی درباره یک کشتی گردشگری در بندر انزلی به راه انداخته شد که آنچنان که باید و شاید در مورد اینکه کار آن به کجا رسید و همچنان به فعالیت ادامه میدهد یا نه و اینکه مقدار هزینههایی که برای این امر اختصاص یافت از نظر اقتصادی به صرفه بود یا خیر؟ در رسانهها خبری یافت نشد که نشد!
اما در بعد وسیعتر، چه در شمال و چه در جنوب کشور به نسبت جهانی و استانداردهای بینالمللی استفاده از دریا حتی قابل مقایسه با کشورهای حاشیه خلیجفارس نیست، گرچه استانهای جنوبی اقدامات مفیدی انجام دادهاند که در نوع خود جالب توجه است.
این روزها که ساحلنشینان دریای مازندران در دل دریا دنبال نفت میگردند، اگر کمی برنامهریزی و افق دید بیشتری داشته باشند میتوانند بهجای نفت که چراغ آنها را روشن کند، نانی از تنور دریا بگیرند که شکم بیکاران را سیر کند.
تابستان در راه است، به جای آنکه دوباره فقط شاهد غرق شدن هموطنانمان در دریای مازندران باشیم بهتر است راههای تازهتر و نویی را برای لذت از مواهب دریا پیدا کرد. راه نزدیک هم گردشگری دریایی است نه غرق شدن در دریا.
* کارشناس منابع طبیعی